گزارشی از سفر لبنان
تفاوت دو رویکرد؛ یکی از اتفاقات عجیبی که در این سفر نظر مرا به خودش جلب کرد تفاوت رویکرد سفیر ایران و اعضای ارشد حزبالله نسبت به پیروزیهای حزبالله به ویژه در جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۵ بود. ما در این سفر مهمان حزبالله لبنان بودیم لذا چندینبار فرماندهان حزبالله برای ما تلاشهایشان از جمله در جنگ ۳۳ روزه را گزارش دادند. توضیحات فرماندهان حزبالله همواره بر محور تلاش، خستگیناپذیری، ایمان، هماهنگی و شجاعت رزمندگان حزبالله دور میزد و کاملاً طبیعی بود؛ ولی هر سه باری که سفیر ایران در لبنان به مناسبتهای مختلف سخنرانی کرد، ابتدا با گفتن این مقدمه که میخواهم موضوع بسیار مهم و اسرارآمیزی را در مورد جنگ ۳۳ روزه برایتان فاش کنم و سعی کنید آن را جای دیگر بازگو نکنید، ما را آماده میکرد و سپس با آب و تاب به تعریف خواب دیدن یکی از رزمندگان حزبالله در جریان آن جنگ میپرداخت. مثلاً یکی از رزمندگان حزبالله در خواب میبیند که بانوی سبزپوشی به او میگوید «همین الآن برخیز و یک موشک آرپیجی به فلان سمت شلیک کن» و او هم همان کار را میکند و گره جنگ گشوده میشود.
جالب است که نه این خواب و نه خوابهائی از این دست را از هیچکدام از فرماندهان حزبالله نشنیدیم و وقتی خودم ماجرای این خوابها را از آن فرماندهان جویا شدم اظهار شگفتی میکردند! خوب است کلید پیروزی به روایت سفیر ایران را با کلید پیروزی به روایت یکی از فرماندهان حزبالله مقایسه کنیم.
یک روز ما را به نقطه صفر مرزی با اسرائیل بردند جائیکه سیزده کیلومتر با مرز فاصله داشتیم و یک تونل ۲۰۰ متری را در دل کوه به ما نشان دادند.(این تونل در حال حاضر جزو اطلاعات سوخته بوده و مخفی بشمار نمیآید) داستان این تونل این بود که از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ توسط ۲۰ نفر از اعضای حزبالله به صورت شبانهروزی در دل کوه کنده شده بود. این ۲۰ نفر در طول چهار سال به شهر و روستای خود نمیروند و فقط مشغول کندن آن تونل هستند. شبها خاکهای اضافی را بیرون آورده و در اطراف پخش میکردند تا نظر ماهوارهها را جلب نکند. وقتی وارد تونل شدیم پس از چند متر به دیواره سنگی و اتاقکهای کوچک رسیدیم؛ تعجب ما هنگامی بیشتر شد که نحوه انفجار و کندن سنگها را شنیدیم؛ آن سنگهای بزرگ با مواد منفجره کوچک و در دفعات متعدد خرد شده و غالبا با تیشه دستی کنده شده بودند.
در اهمیت این تونل همین بس که تانکهای اسرائیلی در جنگ ۳۳ روزه از فاصله صدمتری آنها رد شده ولی آن را ندیده بودند. رزمندگان حزبالله در اوقات خاصی و با هماهنگی فرماندهان از این تونل بیرون آمده موشکهای کوتاهبرد را به سمت شهرهای اسرائیل شلیک میکردند و بلافاصله به داخل تونل بازمیگشتند.
حال این رویکرد را مقایسه کنید با رویکرد سفیر سیاسی ایران در لبنان! هیچکس منکر رویکرد سفیر (امداد غیبی) نیست چون هر دو رویکرد میتوانستند با همدیگر در پیروزی حزبالله لبنان موثر باشند (همجنانکه خودمان در دفاع مقدس شاهد بوده ایم) ولی چرا رزمندگان و فرماندهان حزبالله فقط به تلاشهای خودشان در سایه توکل به خدا استناد میکردند ولی سفیر ایران فقط به امدادهای غیبی؟!