میلاد منجی امم مبارک باد

اللهم

کن لولیک

الحجة بن الحسن

صلواتک علیه و علی آبائه

فی هذه الساعة و فی کل ساعة

ولیاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً

حتی تسکنه ارضک طوعاً

و تمتعه فیها طویلاً

میلاد منجی موعود(عج) بر همه صالحان مبارک باد

عذرخواهی از ناصر عزیز

با سلام خدمت مهاجر عزیز

چند روز پیش حاج رضای جهانبخش و حاج مهدی عزیز و امروز صبح حسین نازنین تماس گرفتند که شما را چه شده است؟ بعداز ظهر هم شماره‌ی ناشناسی با پیش‌شماره 0914 روی موبایلم جا خوش کرده بود همراه با یک پیامک. زنگ زدم با صدای گرم و رسمی سلام و احوالپرسی کرد. وقتی از نامش جویا شدم تعجب کرد که مگر می‌شود بچه‌های گردان حضرت قاسم همدیگر را فراموش کنند! شروع کرد به ذکر اسامی: ابوالفضل نظری، حاج مصطفی، قادر باقری، حسن مهرآسا، صابر باقری، حمید ذاکری و ... با اینکه حافظه‌ام ضعیف است، از ترکیب اسمها و صدای رسمیش شناختم: محمد مالکی

پس از مدتی احوال‌پرسی، با گلایه‌مندی گفت: پروانه مهاجر وبلاگ شماست؟ گفتم نه مال ناصر معینی است؛ ولی برایش فرقی نمی‌کرد، چون ادامه داد: رفتم و لیست شهداء و جانبازان را در حاشیه‌ی پروانه مهاجر نگاه کردم و نام خودم را ندیدم؛ چرا مرا از لیست نیروهای گردان قاسم حذف کرده‌اید؟ ... می‌دانم که ناصر قصد نداشته اسم همه نیروها را بنویسد و نیز می‌دانم که محمد مالکی پیش از آنکه به گردان قاسم به عنوان یک نیروی ساده اعزام شود، یک فرمانده عالی‌رتبه بود، لذا به شوخی گفتم: آنجا فقط اسامی نیروهای ساده نوشته شده و از ذکر اسامی فرماندهان پرهیز شده است .... ولی گویا آقا محمد که هفته پیش بازنشسته شده بود، از این توضیح من راضی نشده و منتظر جواب قانع کننده‌ای است. بعد به ذکر خاطره‌اش از خوابی که مرا نزد حسن و سایرین دیده بود پرداخت ...

بعد از این تماس تلفنی، غم این چند روز اخیر که به سبب نامهربانی با ناصر عزیزم مرا فراگرفته روی سرم آوار شد؛ به نحوی که کاملاً از فضای سیاسی بیرون آمدم و در سخنان خودم و ناصر بازکاوی مجدد کردم. متوجه شدم که خطاهایی در قلم بنده وجود داشته و همین امر سبب رنجش ناصر عزیزم شده است. و چون این خطاها علنی بوده و در همین وبلاگ منتشر شده، لذا تصمیم گرفتم در همینجا به آنها اعتراف کنم.

ایرادم به برادر دوران جنگ، مطلق‌نگری بوده ولی گویا خودم بیش از هرکسی دچار این عارضه شده‌ام. ناپختگی و درگیری در فضای سیاسی سبب شده که حقیقت را نبینم و جمله بسیار ساده ناصر ـ ما از ماهها پیش منتظر دکتر جلیلی بوده‌ایم ـ را جور دیگری تحلیل کنم؛ و این مطلق‌نگری باز سبب شده که حتی در مورد دکتر جلیلی گرامی، دچار یکسویه‌نگری گردم و اگر هم نقدی بر عملکرد ایشان دارم، از دیدن خوبیها و محاسن ایشان غفلت کنم.

اعتراف می‌کنم که این ناپختگی در من وجود دارد و ظاهراً درد لاعلاجی است که پس از ۴۷ سال عمر و این همه ادعا، در آن غرق هستم و اگر عنایت الهی و یادآوری سردار مالکی نبود شاید به این زودی متوجه آن نمی‌شدم. سردار بزرگ ما آقای مالکی بعد از آن همه افتخار و سرداری، به حضورش در گردان قاسم می‌بالد و من با شرمندگی تمام و فقط به دلیل عدم وارستگی، عدم تهذیب، و .... به آن پشت پا می‌زنم و عزیزترین دوست و برادرم را با عیب بزرگی که خودم دارم متهم می‌کنم.

ناصر عزیز

از همین‌جا و در حضور همه افرادی که شاهد اتهام‌زنی من به شما بوده‌اند، اعلام می‌کنم: در مورد شما عزیز خطا کرده‌ام، خودم دچار مطلق‌گرایی هستم، خودم نتوانستم خوبی‌های دکتر جلیلی را ببینم، خودم جمله‌ی معمولی شما را به نادرستی تفسیر کردم، خودم طوری برخورد کردم که گویا مهندس موسوی یا دکتر روحانی بی‌عیب و نقص هستند و ... خلاصه جوالدوز را در چشم خود ندیدم ولی به عزیزترین دوست و برادرم نسبت دادم.

ناصر عزیز

رفاقت ما ارزان بدست نیامده که با این ناپختگی از سوی من از بین برود؛ فرشته‌هایی چون حمید، صابر، حسن، اسماعیل و بزرگانی چون رضا، حسین، مهدی و دیگران در اصل پیوند و تداوم آن حضور داشته‌اند. البته خطای من به حدی بزرگ است که نمی‌توانم ادعایی در مورد رفاقت داشته باشم ولی مثل محمد مالکی به حضورم در گردان حضرت قاسم و همراهی با شما بزرگان افتخار می‌کنم. گفت و شنود به تاسی از شما و پروانه مهاجرت تاسیس شد و به این امر افتخار می‌کند و اگر سبب رنجش خاطر شما عزیز گشته جز پوزش و دعای خیر دست‌مایه‌ای ندارد. امیدوارم همین مقدار، اندکی از اندوه شما کاسته باشد. و باز امیدوارم که چرخ پروانه مهاجر بچرخد.

همین‌جا نکته‌ای برای دوستان جوانتر عرض کنم: شاید باور نکنید ولی از لحظه‌ای که تصمیم گرفتم (از جمله همین حالا) به این خطای خودم، آن هم به صورت علنی، اعتراف کنم، مدام تحت این وسوسه هستم که همین اعتراف سبب خواهد شد پیش این جوانان محبوبتر شوی! (مثلاً جوانترها با خواندن این سخنان با خود خواهند گفت: آفرین به این هاتف، عجب روحیه ای دارد و ...)  پس نگران نباش و اعتراف کن چیزی از تو کم نمی‌شود بلکه محبوبتر هم می‌شوی!

ناصر عزیز

از بابت هر سخن یا عبارتی که از جانب دوستان آشنا یا ناشناس، با نام مستعار یا بدون آن، گفته شده و آن سخنان به دلیل موضع‌گیری خام من بوده عذرخواهی می‌کنم و خواهش می‌کنم به حرمت همان شهدایی که زینت بخش وبلاگت هستند، پروانه مهاجر را تعطیل نکن.

بنده فعلاً مشغول نفس سرکش و فریبکار خودم هستم، دعا کنید در این ماه پیامبر و با همان مناجات شعبانیه که امسال هنوز یکبار هم آن را نخوانده‌ام، و در ماه خدا، توفیق کنترل آن را پیدا کنم.

از دوستان عزیز هم خواهش می‌کنم، فعلاً با دعا مرا در این مسیر یاری کنند تا به امید خدا در فرصتی دیگر شاید بتوانم به نحو بهتر در خدمت دوستان باشم.

الهی هب لی کمال الانقطاع الیک

تبریک به ملت و رهبر

حماسه‌ی سیاسی شکل گرفت. این حماسه توسط رهبر فرزانه طراحی و توسط ملت بزرگوار محقق شد. حماسه‌ای که بار دیگر نام ایران را در صدر اخبار جهان قرار داد، و ایرانی را تا مدت‌ها بیمه کرد. انصافاً بالاترین تبریک‌ها و تهنیت‌ها از آنِ رهبر حکیم انقلاب و ملت شریف ایران است، ملتی که دست‌پرورده‌ی خمینی کبیر است، ملتی که شرافت را از روح‌الله به ارث برد و حاضر نیست به هیچ قیمتی روی کرامتش معامله شود.

رهبر فرزانه برای بار چهارم در کمتر از سه ماه تاکید کردند: «براى رياست جمهورى هم در بين اين حضراتى كه هستند، يك نفر را به نظرم رسيد و انتخاب كردم. به كسى هم نگفتم تا الان؛ حتّى كسانِ نزديك من - خانواده‌ى من، فرزندان من - مطّلع نيستند كه من به چه كسى رأى دادم» و این یعنی همه نامزدها، برای رهبر انقلاب علی‌السویه هستند و هیچ‌کس نباید خود و حزبش را به ایشان منسوب گرداند. این تدبیر سبب شد که فضای حقیقی و شاداب انتخابات در میهن اسلامی حاکم گردد، و مانع از این شد که آراء هجده ملیونی نامزد پیروز در مقابل رهبری قلمداد گردد.

ایشان حتی یک گام فراتر گذاشته و فرمودند: «ممكن است بعضي‌ها - حالا به هر دليلى - نخواهند از نظام جمهورى اسلامى حمايت بكنند امّا از كشورشان كه مي‌خواهند حمايت كنند، آنها هم بايد بيايند پاى صندوق رأى». یعنی کسانی که طرفدار نظام اسلامی نیستند نیز از جانب رهبری بوسیله دعوت آنها به انتخابات به رسمیت شناخته شده‌اند. این بینش بسیار متعالی بوده و فقط از تربیت یافتگان مکتب اهل بیت (ع) مورد انتظار است. اینها همگی نشان از تیزبینی و زمان‌شناسی معظم‌له دارد.

و البته از همه دوستانی که ادعای ولایتمداری دارند انتظار می‌رود که این تدبیرهای ولی‌فقیه را سرلوحه کارهای خود قرار دهند نه اینکه همچنان بر طبل اختلاف و انحراف بکوبند. حقیر در ظهر روز 25 خرداد که تکلیف تقریبی انتخابات معلوم شده، این پیامک را توسط یکی از بهترین دانشجویان دوره‌ی دکتری ـ که البته حامی آقای جلیلی بودند ـ دریافت کردم: «بچه‌ها اگر شهر سقوط کرد، نگران نباشید، دوباره آنرا فتح خواهیم کرد؛ مراقب باشید ایمانتان سقوط نکند»(به نقل از شهید جهان‌آرا)؛ آیا این نگرش با رویکرد رهبری معظم هم‌خوانی دارد؟ و آیا می‌توان نام ولایتمداری را بر آن نهاد؟

یک نکته با حزب و نامزد پیروز انتخابات

ضمن تبریک این پیروزی به جناب آقای روحانی و حامیان ایشان، شایسته یادآوری است که هدف نهایی، تحقق آرمان‌های بلند انقلاب و در یک کلام، پیاده شدن اسلام ناب محمدی(ص) است. اکثر حامیان آقای روحانی شناخت خاصی از ایشان نداشته و ندارند پس به رویکرد ایشان در مقابل جناح اصول‌گرا رای داده‌اند؛ و به دیگر سخن، شاهد افراط‌هایی در دو دوره‌ی اخیر بوده‌اند و امید دارند که با تغییر رویکرد، آن افراط‌ها تعدیل گردد.... ولی فراموش نکنیم که دولت‌های نهم و دهم خود مولود تفریط‌های دولت اصلاحات بودند. دولت اصلاحات در کنار تمام مُحسّنات، عیب‌ها و زیاده‌روی‌هایی داشت. حال اگر بنا باشد در دولت یازدهم، به هر دلیلی افراد شایسته و مدیران کارآمدِ دولت‌های نهم و دهم حذف شوند و همان تنگ‌نظری‌های دولت‌های جناحی اعمال گردد، باز هم قربانی اصلی، ملت عزیز و انقلاب اسلامی خواهد بود.

این مردم بصیر، برای تحقق آرمان‌های بلند امام خمینی(ره) که در انقلاب اسلامی متجلی شده، به تغییر رویکرد قوه مجریه رای داده‌اند؛ ولی انصاف نیست که به هر دلیلی، شاهد حاکمیت نگاه‌های سیاسی، جناحی و تنگ‌نظرانه در امور خود باشند. گمان نکنیم که فعلاً قدرت اجرائی کشور بدست ما افتاده است! بلکه این فرصت چهارساله را باید مقطع بسیار کوتاهی برای خدمت‌گزاری بدانیم؛ مقطعی که اگر به دنبال شایسته‌سالاری و خدمت به مردم باشیم، نام و یادمان در لوح سفید تاریخ ملت ایران ثبت خواهد شد ولی اگر به دنبال منافع حزبی، جناحی و زودگذرمان باشیم، ذکر و خاطره‌مان در لوح سیاه تاریخ ملت ایران باقی خواهد ماند.

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز // مرده آنست که نامش به نکوئی نبرند

جمهوریت قوام یافته و بوی خمینی از سیدعلی به مشام می‌رسد

ماه شعبان ماه زیبائی‌ها و میلادهای بزرگ است. میلاد سیدالشهداء امام حسین (ع)، میلاد سیدالساجدین امام سجاد(ع)، میلاد حضرت ابوالفضل و بالاخره میلاد امام زمان حضرت مهدی(عج)

این همه میلاد پرافتخار را به ملت شریف ایران و به ویژه اهالی گفت و شنود تبریک می‌گویم.

می‌خواهم یک تبریک ویژه نیز به رهبر فرزانه انقلاب سیدعلی عزیز بگویم و البته کمی صمیمانه؛

آقا سیدعلی

از وقتی که گفتی هیچ کس رای تو را نمی‌داند و چندبار تاکید کردی، چند اتفاق میمون و مبارک افتاد؛ اتفاقاتی که در سالهای گذشته کم‌رنگ شده و برخی را دلسرد کرده بود. در این نوشتار به پاره‌ای از این حوادث فرخنده اشاره می‌کنم.

نهادهایی چون جامعه مدرسین و جامعه روحانیت به راحتی از نامزدی آقای دکتر ولایتی حمایت کرده‌اند؛

اکثر قریب به اتفاق حامیان نامزدها نیازی نمی‌بینند در هنگام تبلیغات، صورت خود را بپوشانند؛

همه مطمئن هستند که به سبب حمایت از نامزدی غیر از نامزد خاص، توبیخ نخواهند شد؛

نهادهایی چون شورای نگهبان و بسیج علناً از کسی حمایت نکرده‌اند؛

همه نامزدها و حامیانشان با خیال راحت تبلیغات می‌کنند؛

هیچ‌کس انتساب یک نامزد خاص را به شما باور ندارد؛

حتی رسانه ملی هم که هنوز به این افق وسیع در نگرش رهبر حکیم پی نبرده، دست و پایش را جمع کرده و سعی می‌کند اعتدال را رعایت کند؛

آقاسیدعلی

هرکس به قدرت برسد، دیگر نمی‌تواند از اعتماد و تعریف شما عزیز سوءاستفاده کند؛

اگر ادعای تقلب شود هم نامزدها و هم حامیانشان باید به داوری نهاد بی طرف تن دهند

انتقاد از دولت آینده، به منزله مخالفت با رهبری نخواهد بود؛

با هر انحرافی می‌توان برخورد کرد؛

آقاسیدعلی

تبریک اصلی از آنِ شماست، چرا که از این رفتارهای حکیمانه و غیرشعاری شما بوی خمینی به خوبی به مشام می‌رسد. پس اجازه دهید با صدای بلند فریاد بزنم: ما همگی شما را از صمیم قلب دوست داریم؛ از شما سپاسگزاریم که چتر جمهوری اسلامی را برای همگان گشوده اید؛ از خدای متعال برای شما عمری طولانی و باعزت خواهانیم؛ امید واثق داریم با تداوم این سیاست داهیانه، دوستان تندرو و رادیکال نیز به خود آیند و با تبعیت از شما عزیز، جمهوری اسلامی را برای همه ایرانیان بخواهند.

جمهوریت قوام یافته و بوی خمینی از سیدعلی به مشام می‌رسد؛

مدیریت دولتی

دو خلبان نابینا که هر دو عینک‌های تیره به چشم داشتند، در کنار سایر خدمه پرواز به سمت هواپیما آمدند، در حالی که یکی از آن‌ها عصایی سفید در دست داشت و دیگری به کمک یک سگ راهنما حرکت می‌کرد.
زمانی که دو خلبان وارد هواپیما شدند، صدای خنده ناگهانی مسافران فضا را پر کرد. اما در کمال تعجب دو خلبان به سمت کابین پرواز رفته و پس از معرفی خود و خدمه پرواز، اعلام مسیر و ساعت فرود هواپیما، از مسافران خواستند کمربندهای خود را ببندند.
در همین حال، زمزمه‌های توام با ترس و خنده در میان مسافران شروع شده و همه منتظر بودند، یک نفر از راه برسد و اعلام کند این ماجرا فقط یک شوخی یا چیزی شبیه دوربین مخفی بوده است.
اما در کمال تعجب و ترس آنها، هواپیما شروع به حرکت روی باند کرده و کم کم سرعت گرفت. هر لحظه بر ترس مسافران افزوده می‌شد چرا که می‌دیدند هواپیما با سرعت به سوی دریاچه کوچکی که در انتهای باند قرار دارد، می‌رود. هواپیما همچنان به مسیر خود ادامه می‌داد و چرخ‌های آن به لبه دریاچه رسیده بود که مسافران از ترس شروع به جیغ و فریاد کردند.
اما در این لحظه هواپیما ناگهان از زمین برخاست و سپس همه چیز آرام آرام به حالت عادی بازگشته و آرامش در میان مسافران برقرار شد.
در همین هنگام در کابین خلبان، یکی از خلبانان به دیگری گفت: «یکی از همین روزها بالاخره مسافرها چند ثانیه دیرتر شروع به جیغ زدن می‌کنند و اون‌وقت کار همه‌مون تمومه!»...
شما پس از خواندن این داستان کوتاه با شیوه مدیریت دولتی آشنا شده اید.

این مطلب خوندنی توسط آقای بدرخانی گرامی ارسال شده است

تبریک اعیاد شعبانیه

حلول ماه شعبان

فرارسیدن اعیاد شعبانیه

بر همه آزادگان جهان به ویژه شیعیان راستین

فرخنده و مبارک باد

تبریک عید مبعث

عید بزرگ مبعث

به همه موحدان عالم

و بویژه مسلمانان جهان

تبریک و تهنیت باد

اصول‌گرایان و هزینه از رهبری

یکی از سیاست‌های اصول‌گرایان که در سال‌های 76، 84 و به ویژه 88 برجسته شد و این روزها نیز زمزمه آن به گوش می‌رسد، این است که اصول‌گرایان تحلیل خود را در مورد گزینه انتخابات ریاست جمهوری به رهبر معظم انقلاب نسبت می‌دهند. این انتساب دو صورت دارد یکی در گفتگوی طرفینی(ابلاغ نامرئی) و دیگری در عملکردهای جانبدارانه از سوی نهادهایی که مستقیماً از جانب رهبری منصوب شده‌اند، نهادهایی همچون شورای نگهبان، رسانه ملی، سپاه پاسداران، ائمه جمعه، امور مساجد و .... گفتگوهای طرفینی فعلاً محل بحث ما نیستند و در این نوشتار تنها به عملکرد آن نهادها می‌پردازیم هرچند اگر در نهایت معلوم شود که نهادهای مذکور نباید برداشت خود را به رهبری نظام نسبت دهند تکلیف گفتگوهای طرفینی نیز روشن خواهد شد. با این توصیف بحث در فقرات زیر ادامه می‌یابد:

۱/ نهادهای منصوب از جانب رهبری در سال‌های مذکور از فرد خاصی حمایت کرده‌اند، بخصوص حمایت از آقای ناطق نوری در سال 76، و حمایت از آقای احمدی‌نژاد بویژه در سال 88. حمایت این نهادها بطور مستقیم یا غیرمستقیم به رهبری اسناد داده شده است؛ و انتساب این نهادها به رهبر فرزانه انقلاب مهمترین عاملی است که ادعای آنها در حمایت از یک نامزد را به رهبری منسوب می‌کند. وقتی تاثیر این انتساب مضاعف می‌شود که همه این نهادها به صورت هماهنگ از یک نامزد جانبداری می‌کنند.

۲/ چنین انتسابی خطاست، زیرا معظم‌له در موارد مختلف آن را تکذیب کرده‌اند:

ـ سخنرانی در اول فروردین ۹۲ در حرم رضوی: «رهبری، یك رأی بیشتر ندارد. بنده‌ی حقیر مثل بقیه‌ی مردم، یك رأی دارم؛ این رأی هم تا وقتی كه در صندوق انداخته نشود، هیچ كس از آن مطّلع نخواهد بود. حالا ممكن است آن كسانی كه صندوق دست آنها است، بعد باز كنند، خط اين حقير را بشناسند، بفهمند بنده به چه كسی رأی دادم؛ اما تا قبل از رأی دادن، كسی مطّلع نخواهد شد. اينجور نيست كه كسی بيايد نسبت بدهد كه رهبری نظرش به فلان است، به بهمان نيست. اگر چنين نسبتی داده شد، اين نسبت درست نيست»

ـ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس: «البته اين حرفها هم كه فلانی، رهبری، اين بنده‌ی حقير، طرفدار زيد است يا طرفدار عمرو است، از آن حرفهائی است كه هميشه بوده و واقعيت هم ندارد؛ اكثر آنهائی هم كه ميگويند، ميدانند كه واقعيت ندارد. از كجا ميدانند كه بنده طرفدار چه كسی‌ام؟ كسی كه از من نميشنود؛ نه در گذشته شنفته است، نه تا حالا شنفته، نه بعد از اين خواهد شنفت. حدسياتی ميزنند؛ اين حدسيات هرچه گفته نشود، هرچه بر زبان آورده نشود، بهتر است؛ نميدانند كه. بنده هم يك رأی دارم مثل بقيه. آن روز من در جمع برادران دانشجوی پاسدار اين را گفتم: ممكن است نظر شما به يك نفری باشد، نظر من به يك نفر ديگر باشد؛ چه اشكالی دارد؟ شما يكی را بپسنديد، من يك كس ديگر را بپسندم؛ هيچ اشكالی ندارد. شما يك شناختی از زيد داريد كه من آن شناخت را از او ندارم؛ هيچ مانعی ندارد. اينجور نيست كه هرچه شما فهميديد، بنده هم بايد همان را بفهمم؛ يا هرچه من فهميدم، شما هم بايد همان را بفهميد؛ نه، اينها تشخيصها است. آنچه كه بين ما و خدا حجت است، اين است كه بتوانيم درست تشخيص دهيم.»

ـ سخنرانی در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام: «من به هيچ كس نظر ندارم. از همين ساعت، رسانه‌هاى بيگانه با غيظ و غرض‌ورزى خواهند گفت: فلانى نظر به زيد يا به عمرو يا به بكر يا به خالد داشت. اين، خلاف واقع است؛ من به هيچ كس نظر ندارم؛ من حقايق را عرض ميكنم»

۳/ تنها فایده انتساب یک فرد خاص به رهبری، استفاده اصول‌گرایان از اعتبار و مقبولیت معظم‌له بوده است ولی مضرات زیادی را متوجه نظام و بویژه مقام ولی‌فقیه کرده است از جمله:

۳ـ۱/ این انتساب حامیان نامزد غیراصول‌گرایان را در موضع اتهام و مخالفت با نظام و ولایت فقیه قرار می‌دهد. این تلقی آن چنان در میان عامه مردم رواج داشت که حامیان سایر نامزدها به ویژه مهندس موسوی، به مخالفت با ولایت فقیه متهم شدند و حتی در سال‌های اخیر عده زیادی از این افراد فقط به اتهام حمایت از مهندس موسوی و بدون شرکت در اغتشاشات سال 88، از حقوق مسلم شهروندی محروم گشتند (شرح این هجران و این سوز جگر // این زمان بگذار تا وقت دگر)

۳ـ۲/ چنین انتسابی اصول‌گرایان را در مورد خطاها و اشتباهات نامزد پیروزشان در حاشیه امن مسئولیت‌ناپذیری قرار داده است. اصول‌گرایان پس از پیروزی در سال 88 هنگامی که با سرکشی‌های آقای احمدی‌نژاد مواجه شدند، بدون اینکه در صدد اصلاح امور و انتقاد سازنده از وی برآیند، در صف منتقدین ایشان قرار گرفتند تا حدی که در این مسیر گوی سبقت را از هم ربودند (کافیست در این زمینه به سایت‌های اصول‌گرا در دو سال اخیر و یا بیانات انتقادی نامزدهای اصول‌گرا در تبلیغات انتخاباتی مراجعه کنید) آیا وقت آن نرسیده که اصول‌گرایان به اشتباه خود در حمایت بی‌دریغ از آقای احمدی‌نژاد اعتراف کنند و از مردم عذرخواهی نمایند؟!

۳ـ۳/ چنین انتسابی در مواردی که به شکست نامزد مزبور بیانجامد(همانند انتخابات 76) بدین معنا تلقی می‌شود که اکثریت آراء با معظم‌له مخالفت کرده‌اند و در مواردی که نامزد پیروز دچار خطاهای فاحش می‌شود(مانند اشتباهات آقای احمدی‌نژاد) ایشان را در معرض اتهام قرار می‌دهد؛ در حالی‌که هر دو مورد نادرست است و تاکید رهبر فرزانه انقلاب بر پنهان بودن رایشان بهترین دلیل بر این مدعاست.

 حال سوال این است: جناح موسوم به اصول‌گرایی تا کجا می‌خواهد از اعتبار و مقبولیت رهبری هزینه کند؟ و آیا این قبیل رفتارها تناقضی با اصول‌گرایی ندارد؟ آیا این دفعه نیز افراد و نهادهای منسوب به رهبری(اصول‌گرایان )، در مورد یکی از نامزدها همین تلقی را ترویج نمی‌کنند؟ آیا اصول‌گرایان نباید از هشدارهای رهبر حکیم انقلاب درس بگیرند؟

ازدواج امام خمینی(ره)

حاج سید محمدصادق لواسانی، دوست صمیمی امام خمینی(ره) در دوران طلبگی بود. یک روز در گعده دوستانه از روح‌الله (امام خمینی) می‌پرسد: چرا ازدواج نمی‌کنی؟ جوان آن روز که بعدها به رهبری بزرگ تبدیل شد، پاسخ می‌دهد: «من تاکنون کسی را نپسندیده ام، از خمین هم نمی‌خواهم زن بگیرم، به نظرم کسی نیامده» همانجا سید محمد صادق از قول همسرش، دختر آقای ثقفی را پیشنهاد می‌کند.
روح‌الله جوان، با حجب و حیای مخصوص جوانان آن دوران، از محمدصادق می‌خواهد پا پیش بگذارد و دختر آقای ثقفی را برای او خواستگاری کند. «قدس ایران» دختر تحصیل‌کرده‌ای بود، او به سه زبان صحبت می‌کرد. حکایت می‌شود همان حکایت همیشگی، دختر مورد نظر «نه» می‌گوید و روح‌الله ده ماه صبوری می‌کند و در این ده ماه، پنج‌بار به خواستگاری همان دختر می‌رود.
پدر دختر، محمد ثقفی راضی به ازدواج بود ولی «قدس ایران» رضایت نمی‌داد، او می‌ترسید روح‌الله چون طلبه است خشک باشد، می‌ترسید روح الله وضع مالی مناسبی نداشته باشد، می‌ترسید مجبور شود برای سکونت از تهران به قم برود. اما همه اینها پس از ۱۰ ماه و به واسطه یک خواب تمام می‌شود.
قدس ایران ثقفی در خواب می‌بیند در اتاقی سه سید نورانی نشسته‌اند، از پیرزنی در مورد آنها می‌پرسد و پاسخ می‌شنود که حضرت محمد(ص)، حضرت علی(ع) و امام حسن(ع) هستند. پیرزن می‌گوید: تو از آنها بدت می‌آید؟! قدس ایران پاسخ می‌دهد: « اینها ائمه(ع) من هستند، خیلی هم دوستشان دارم.»
این خواب را برای خدمتکار منزل تعریف می‌کند و تعبیرش را می‌شنود که چون تو این سید را رد می‌کنی این خواب را دیده‌ای. همین خواب کافی بود تا او به سید‌روح‌الله خمینی (ره) پاسخ مثبت بدهد و به خانه بختی برود که عشق در آن موج می‌زد.

در دوستی و دشمنی، زیاده روی نکنید

حضرت علی (ع) می فرماید:

دوستت را به اندازه دوست بدار، شاید روزی خصم تو گردد؛

و با دشمنت به اندازه دشمنی کن، شاید روزی با تو دوست شود.

حکمت ۲۶۰ نهج البلاغه

تسلیت ارتحال ملکوتی امام خمینی(ره)

سالگرد ارتحال ملکوتی

امام خمینی (ره) 

بر همه مسلمین

و به ویژه پیروان حقیقی او

تسلیت باد

سایه سنگین (13) خرداد 88 بر (10) خرداد 92

1/ ساختار این به اصطلاح مناظره هیچ شباهتی به مناظرات نداشت. ابتدائی‌ترین حالت مناظره این است که شرایطی فراهم گردد تا بحث طرفینی ایجاد شود. در این برنامه زمانها و سوالات به نحوی تنظیم شده بود که هر کس به ایراد آراء کلی خودش در باره مسائل مختلف اقتصادی بپردازد و فرصت هیچ چالشی با دیگران پیش نیاید. با این روش به عنوان مثال، تفاوت محسن رضایی که تخصص اقتصادی دارد با دیگران معلوم نمی‌شود.

2/ طولانی بودن برنامه از یکسو و طراحی قسمت دوم برنامه به صورت سوالات کوتاه‌پاسخ و یا ابراز نظر در باره عکس‌ها، کاملاً ناشیانه بوده و فقط یک هدف را دنبال می‌کرد و آن هم درگیر نشدن نامزدها!

3/ همه این افتضاحات به سبب جلوگیری از پیدایش چالش، طراحی شده، در حالی‌که مناظره یعنی چالش! حال این پرسش طرح می‌شود که چرا رسانه ملی دست به چنین اقدام رسوایی می‌زند؟ بسیار بعید است که بتوانیم سوء نیت یا سوء تفاهم را به رسانه نسبت بدهیم؛ چون از کارشناسان زبده برخوردار بوده و در معرض دید ملیونها انسان فهیم و نقاد قرار دارد.

4/ ظاهراً رسانه از سویی ناچار بوده برنامه مناظره را به سبب حفظ شوونات ظاهری پیاده کند ولی از سوی دیگر، هیچ خاطره خوشی از اجرای این قبیل مناظرات ندارد. کافی است به چهار سال پیش برگردیم و ملاحظه کنیم که یکی از طرفین مناظره(آقای احمدی‌نژاد) با هتاکی و تهمت‌زنی به رقبای حاضر یا افراد غایب، نه تنها شأن مناظره و افراد را حفظ نکرد، بلکه با این کار زمینه بسیاری از تهمت‌زنی‌ها در چهار سال بعدی را فراهم نمود و آتش اعتراض‌های خیابانی را شعله‌ورتر ساخت.

5/ اگر همان موقع و به نحو شایسته ـ به جای هم‌سویی با فرد هتاک ـ در مقابل هتاکی‌های وی عکس‌العمل مناسبی نشان داده می‌شد: اولاً، لازم نبود امروز رسانه ملی دچار این افتضاح سیاسی گردد؛ ثانیاً، برخی از رسانه‌ها و سایت‌های خلق‌الساعة، حیات و هویتشان را در هتاکی و بی‌حرمتی به بزرگان نظام نمی‌جستند؛ ثالثاً، بسیاری از بزرگان و دلسوزان انقلاب فقط به سبب حفظ آبروی خود خانه‌نشین و منزوی نمی‌شدند؛ رابعاً، این تلقی نهادینه نمی‌شد که برای برخی اهداف ظاهراً بزرگ، می‌توان اصول اخلاقی را زیر پا گذاشت.

6/ مجری برنامه در توجیه سوالات کوتاه‌پاسخ گفت: «گاه رئیس جمهور لازم است تصمیم سریع و قاطعی در یک مورد اتخاذ کند، لذا می‌خواهیم رویکرد شما را در آن‌گونه موارد بسنجیم». ناگفته پیداست که این روش شتاب‌زده و غیرکارشناسی شده نیز از سوی آقای احمدی‌نژاد باب شد چون ایشان در موارد مختلف مستقیماً دخالت کرده و دستورهای شتاب‌رده و غیرکارشناسی شده صادر می‌کرد. همین روش غلط، این باور نادرست را حتی در میان اصحاب رسانه ایجاد کرده که رئیس جمهور باید در موارد متعدد بتواند نظر صریح و قاطعی داشته باشد؛ در حالی‌که عقلانیت حکم می‌کند بالاترین مقام اجرائی کشور اولا در مسائل ریز و درشت مستقیماً دخالت نکند بلکه باید سیستم ایجاد کند و به وزرای خودش اطمینان داشته باشد و ثانیاً در همه امور به کارشناسان مراجعه نماید و سلیقه شخصی خود را به مرحله اجرا درنیاورد.

پس می‌توان نتیجه گرفت مناظره اقتصادی از دو جهت منفی تحت تاثیر گفتمان احمدی‌نژادی قرار داشت: یکی هتاکی و تهمت‌زنی و دیگری تصمیم‌های شتاب‌زده و غیرکارشناسی شده.

امام خمینی(ره): انتخابات در انحصار هیچ کس نیست

از اموري كه لازم است امروز تذكر بدهم شايد بعد دير بشود، قضيه انتخابات است. همان طوري كه مكرر من عرض كرده ام و سايرين هم گفته اند، انتخابات در انحصار هيچ كس نيست، نه در انحصار روحانيين است، نه در انحصار احزاب است، نه در انحصار گروههاست. انتخابات مال همه مردم است. مردم سرنوشت خودشان دست خودشان است. و انتخابات براي تاثير سرنوشت شما ملت است.

از قراري كه من شنيده ام در دانشگاه بعض از اشخاص رفته اند گفته اند كه دخالت در انتخابات، دخالت در سياست است و اين حق مجتهدين است. تا حالا مي گفتند كه مجتهدين در سياست نبايد دخالت بكنند، اين منافي با حق مجتهدين است، آنجا شكست خورده اند حالا عكسش را دارند مي گويند. اين هم روي همين زمينه است، اينكه مي گويند انتخابات از امور سياسي است و امور سياسي هم حق مجتهدين است هر دويش غلط است. انتخابات سرنوشت يك ملت را دارد تعيين مي كند. انتخابات بر فرض اينكه سياسي باشد و هست هم، اين دارد سرنوشت همه ملت را تعيين مي كند، يعني آحاد ملت سرنوشت زندگيشان در دنيا و آخرت منوط به اين انتخابات است. اين اين طور نيست كه انتخابات را بايد چند تا مجتهدعمل كنند. اين معني دارد كه مثلا يك دويست تا مجتهد در قم داشتيم و يك صد تا مجتهد در جاهاي ديگر داشتيم، اينها همه بيايند انتخاب كنند، ديگر مردم بروند كنار؟!

اين يك توطئه اي است كه مي خواهند همان طوري كه در صدها سال توطئه شان اين بودكه بايد روحانيون و مذهب از سياست جدا باشد و استفاده هاي زياد كردند و ما ضررهاي زياد از اين برديم، الان هم گرفتار ضررهاي او هستيم. حالا ديدند آن شكست خورد، يك نقشه ديگر كشيدند، و آن اين است كه انتخابات حق مجتهدين است، انتخابات يا دخالت در سياست حق مجتهدين است. دانشگاهي ها بدانند اين را كه همان طوري كه يك مجتهد در سرنوشت خودش بايد دخالت كند، يك دانشجوي جوان هم بايد درسرنوشت خودش دخالت كند. فرق مابين دانشگاهي و دانشجو و مثلا مدرسه اي و اينها نيست، همه شان با هم هستند. اينكه در دانشگاه رفتند و يك همچو مطلبي را گفتند، اين يك توطئه اي است براي اينكه شما جوانها را مايوس كنند.

بيدار باشيد! توجه كنيد! اينها با توطئه هايشان مي خواهند كار را انجام بدهند، نمي توانند با دخالت نظامي كار بكنند، اينها مي خواهند با شيطنت هايشان كار خودشان را انجام بدهند. آن وقت شيطنت اين بود كه سياست از مذهب خارج است و بسيار ضرر به ما زدند و ما بسيار ضرر خورديم و آنها هم بسيار نفع بردند. اين مطلب شكست خورده .حالا مي گويند كه سياست حق مجتهدين است يعني، در امور سياسي در ايران پانصد نفر دخالت كنند، باقيشان بروند سراغ كارشان؛ يعني مردم بروند سراغ كارشان، هيچ كار به مسائل اجتماعي نداشته باشند، و چند نفر پيرمرد ملا بيايند دخالت بكنند.

اين از آن توطئه سابق بدتر است براي ايران؛ براي اينكه، آن يك عده از علما را كنار مي گذاشت، منتها به واسطه آنها هم يك قشر زيادي كنار گذاشته مي شوند، اين تمام ملت را مي خواهد كناربگذارد. يعني نه اينكه اين مي خواهد مجتهد را داخل كند، اين مي خواهد مجتهد را بادست همين ملت از بين ببرد. بايد دانشگاهي ها متوجه باشند كه اگر چنانچه افرادي در دانشگاه هستند كه شيطنت دارند مي كنند، اينها را بايد توجه كنند كه گول اينها را نخورند.خودشان دخالت در امور انتخابات بكنند. انتخابات سرنوشت حتي شمايي كه در آنجا هستيد را تعيين مي كند. يك امري كه سرنوشت آحاد ملت در دست اوست، وظيفه آحاد ملت است كه در آن دخالت كند، مربوط به يك قشري، دون قشري نيست، همه بايد دراين دخالت بكنند.

صحیفه نور، ج18، ص۳۶۷-۳۶۹ ، (۱۳دیماه۱۳۶۲) 

چهارتا پسر داده‌ام که اشکتو نبینم!

مادر چهار شهید در محضر امام راحل:

عکس اول را درآورد، این پسر اولم محسن است؛

عکس دوم را گذاشت روی عکس محسن؛ این پسر دومم محمد است،

دو سال با محمد تفاوت سنی داشت؛

عکس سوم را درآورد و گذاشت روی عکس محمد،

رفت بگوید این پسر سومم ...

سرش را بالا آورد دید شانه‌های امام دارد می‌لرزد ...

امام گریه‌اش گرفته بود ...

فوری عکس‌ها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت:

چهارتا پسر داده‌ام که اشکتو نبینم!

این خاطره زیبا بوسیله چیستای گرامی ارسال شده است.

نقش روزگار در شناخت افراد

حضرت علی (ع) می فرماید:

فی تقلب الاحوال علم جواهر الرجال

در تحولات روزگار، ذات افراد هویدا می شود

حکمت ۲۱۷ نهج البلاغه