هو

خیلی از تصویرها و تصورها و حتی باورهای ما معلول محیطی است که در آن زندگی می­کنیم. لذا نگاه ما هم به تأسی از داشته­هایمان ارزیابی کننده است. در این محیط مذهب هم به باورهای ما رنگ و بویی دیگر بخشیده و ما را در انتخابها و یا عدم قبول برخی چیزها یاری می­دهد.

در کنار همه اینها رفتار اولین جامعه کوچک اطراف ما به نام خانواده(پدر، مادر، برادر و خواهر) در شکل دهی صحیح باورها به ما یاری می دهند. اگر گفته می شود دروغ بد است و همه اهل خانه از آن پرهیز می­کنند این به عقیده­ای راسخ در ذهن ما مبدل می­شود در غیر اینصورت تعلیمات ما دچار خلل شده براهه­های زیادی در مقابل ما باز می شود.

از جامعه کوچک پا را فراتر بگذارید می بینید که جامعه در مسیر خود تغییر و تحول زیادی را از خود نشان می دهد. از جامعه بدوی گرفته تا عصر کشاورزی و صنعت و تکنولوژی و... که همین طور به سرعت در حال دگرگونی است. هر بار هم به اقتضای ابزار و رفتار جامعه، عقاید و باورهایی رواج پیدا می­کند که به دنبال آن مکاتبی به عرصه ظهور می­رسند.

می­گویند آدمهای جسور هواپیما درست می­کنند و آدمهای محتاط چتر نجات! در پی همین تبادل است اخلاق های گوناگونی هم رواج پیدا می کند. راسل از گوشه ای و نیچه از گوشه ای دیگر ظاهر می شود. لنین، مارکس، بودا، برهمن، شمن و ... هر کدام متاع خویش را به اقتضاهای موجود بروز می دهند. هالیوود، بالیوود و دیگر کمپانی های بصری و در دیگر سو کوکاکولا ، مک دونالد و ... رشد می کنند و در ارتباطی پیدا و ناپیدا در قالبهای مشتری مداری و خدمات و بطور کلی سبک زندگی وارد ذهن و زندگی ما می­شوند. اینترنت، ماهواره، تلویزیون، سینما، ویترین­ها و حتی طرز معماری و ساختمانهای شیشه ای و تو درتو عرصه بروز و ظهور عقاید می شود. در این فوران و هجمه های بصری القائات مختلفی نیز جریان پیدا می­کند. حتی برخی از ناهنجاری های رفتاری تبدیل به عقیده و مسلک می شود مانند همجنس گرایی!

بت های معماری و رسانه­ای از سویی و پیامبران دیوانه­ای که هر روز از گوشه ای می­رویند مردم را دعوت به خود می نمایند. دنیایی مغشوش و گاه در ظاهر دلفریب و زیبا و امن گسترش پیدا می کند. وقتی به تمام ظواهر زندگی مادی می رسی ناگاه با خلاء چیزی مواجه می­شوی. نامش را به اقتضای عصر حاضر و عینک مکتبی که به چشم زده اید هرچه می خواهید بنامید. از شما می پرسم:

در کجا ایستاده­اید؟

به کجا رسیده اید؟

چه دارید؟

چه می بخشید؟

خانه، کوچه، محله، شهر، کشور ، منطقه و...

برای شما کجاست؟

رفتارتان آئینه کدام مکتب است؟

گاه؛ چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.  

این مطلب تامل برانگیز توسط بیدمشک عزیز ارسال شده است