نهاد دانشگاه

فرانسیس بیکن (1625م) یکی از بنیانگذاران عصر جدید می‌گفت: «مقصود اصلی از علم باید قدرت یافتن بر عمل باشد ... اینکه منظور از دانشجویی رسیدن به معرفت حقیقت است، سخن تمامی نیست ... منظور نخستین باید تحصیل قدرت باشد» [فروغی، سیر حکمت در اروپا، ج1، ص113]

در این نگرش علم ارزش ذاتی ندارد بلکه علم برای قدرت تحصیل می‌شود. با همین دید، دانشگاه‌ها برای تربیت افراد تکنولوژیست و ماهر تاسیس شدند. «نهاد» یک پدیده مدرن است یعنی جامعه جدید به نیاز خود می‌نگرد و این نهاد را وضع می‌کند. استادان و رشته‌های چنین نهادی کاملاً مطابق با چنین نیازی (تربیت نیروی کار ماهر) برگزیده می‌شوند، یعنی کسانی به عنوان استاد گزینش می‌شوند که یا این‌گونه تربیت شده باشند (و دغدغه حقیقت نداشته باشند) و یا این نگرش را بپذیرند. رشته‌ها کاملاً کاربردی و عمل‌گرایانه وضع می‌شوند. فرایند آموزش به نحوی وضع می‌گردد که افراد مستعد در هر رشته جذب شوند. پس کنکور باید باشد. خاصیت کنکور این است که بیشتر بر حافظه افراد تکیه می‌کند، پس آموزش عمومی در دبیرستان و راهنمایی نیز باید در همین راستا تعبیه شوند. نظام ترمی ـ واحدی برای تربیت افراد تکنوکرات خوب جواب می‌دهد. نظامی که دانشجو در کوتاهترین فرصت، با مجموعه‌ای از معارف لازم برای تبدیل شدن به یک کارمند آگاه و وارد آشنا می‌شود، همین! در این نظام سیستم نمره‌دهی، آزمون، اخذ واحد، انتخاب استاد، مشروط شدن، اخذ مدرک و ... به نحوی تعبیه شده است که دانشجو را به یک کارمند تبدیل می‌کند. ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر هم در همین بستر است. پس اینکه در این نظام، شاهد پرورش دانشمندان بزرگ و کلیدی نیستیم امر غریبی نیست؛ این سیستم اساسا برای چنین کارکردی وضع نشده است.

محتوای کتاب‌ها، براساس همان نیاز فنی و عملی تالیف می‌گردد. رتبه‌دهی و ارتقاء اساتید بر اساس ملاک‌هایی است که در خدمت همین سیستم است. همین امروز در میهن اسلامی بیشترین امتیاز برای مقالاتی داده می‌شود که آن مجله در آی‌اِس‌آی نمایه شده باشند. و آن موسسه هم مقالاتی را چاپ می‌کند که یکی از مشکلات فنی آن جامعه را برطرف کند؛ یعنی اساتید مبرز ما ناخواسته در خدمت آن جهان قرار دارند و ... وضع ترمها متناسب با آن ساختار است. مهاجر عزیز گلایه کرده بود که درست هنگام تابستان که فرصت کشت و زرع است، دانشگاه‌ها تعطیل می‌شود.

از نظر فرهنگی، تجمیع دانشگاه‌های خوب در شهرهای بزرگ سبب می‌شود دانشجویان خوب از مهد خانواده جدا شوند و با تحمل مشکلات عدیده، یا در خوابگاه‌های چندنفره و یا در اتاق‌های اجاره‌ای ساکن شوند. این پدیده علاوه بر محسناتی چون آشنایی با فرهنگ‌های مختلف و کسب تجارب جدید، سبب می‌شود دانشجویی که از فضای بسته شهر و روستا به فضای بی‌در و پیکر شهرهای بزرگی چون تهران وارد می‌شود، تا مدتی احساس تعارض نماید ولی طولی نمی‌کشد که توان انطباق با محیط به فریادش می‌رسد و می‌شود آنچه می‌شود. البته قصد نداشتم بحث انضمامی کنم و وارد مصادیق در کشور خودمان بشوم ولی برای گریز از بحث صرفاً انتزاعی، چاره‌ای جز این نبود.

نهاد دانشگاه برای کشورهای مدرن، کارکرد خاص و مفیدی دارد ولی همین نهاد وقتی در کشورهای غیرمدرن وارد می‌شود، به صورت کاریکاتوری لحاظ می‌گردد؛ چون نیازها و شرایط جامعه ما با نیازها و شرایط جامعه آنها متفاوت است لذا نهاد دانشگاه در جامعه ما یا اصلاً با نیازهای صنعت و کشاورزی گره نمی‌خورد و یا اگر هم به صورت فردی این اتفاق بیافتد، در گوشه ادارات و مراکز تصمیم‌گیری خاک می‌خورد.

فرایند انتخاب، تصویب، پژوهش، تدوین و دفاع از پایان‌نامه‌ها در کشور ما سامان نمی‌یابد، چرا؟ چون با مبانی، کارکردها، اهداف و ویژگی‌های نهاد دانشگاه به صورت ژرف آشنایی نداریم.

اگر به تاریخ مراجعه کنیم و ببینیم که کشورهای پیشرفته هنگامی که از نظر صنعتی رشد کردند دو نوع نیاز به کشورهای جهان سوم پیدا کردند: یکی مواد خام و دیگری بازار مصرف؛ دیگر فهمیدن اینکه دانشجویان اعزامی به دانشگاه‌های خارجی چگونه تربیت شدند تا زمینه را برای رفع این دو نیاز جهان پیشرفته فراهم سازند دشوار نخواهد بود. ناگفته نماند این موضوع عیب جهان پیشرفته نیست، چون ما هم اگر در آن موقعیت قرار می‌گرفتیم همان کار را انجام می‌دادیم.

در باره نهاد مدرن دانشگاه بیش از اینها می‌توان سخن گفت ولی مقصود ما فتح باب دیگری بود برای اینکه دوستان با بینش وسیع‌تری به اطراف و محیط خود بنگرند و با آگاهی بیشتر به تحلیل مسائل فرهنگی، تربیتی، اقتصادی، اجتماعی و دینی بپردازند. مشتاقانه منتظر نظر دوستان هستم.