در جایی دیگر می‌گوییم علی کریم است چنانکه معاویه درباره‌اش می‌گوید: اگر علی دو انبار از طلا و کاه داشته باشد اول انبار طلا تمام می‌شود سپس انبار کاه. این کرم علی است. اما از سویی دیگر می‌بینیم وقتی برادر نابینایش عقیل بدلیل فقر از وی طلب سهمی بیشتر از دیگران از بیت‌المال می‌کند، علی از او دریغ می‌کند. اگر حاتم طائی جای او بود چنین نمی‌کرد، پس کرم علی کجاست؟

جایی دیگر از رأفت علی می‌گوییم و داستان زنی را می‌خوانیم که شوهرش در جنگ صفین کشته شده و فرزندانش یتیم‌اند و می‌بینیم علی به خانه زن می‌رود، با کودکان بازی می‌کند، برایشان تنور را گرم می‌کند و مدام خود را به دلیل غفلت از احوال این خانواده ملامت می‌کند. اما همین علی رئوف در جایی دیگر در جنگی نهصد نفر را یکروزه گردن می‌زند. پس چه شد آن رأفت و دل نازکی؟

درباب فصاحتش می‌خوانیم خطبه‌های علی مثل غرش شیر در شب‌های تاریک شکننده است و هر نیروی منحرفی را در مقابل خودش خرد می‌کند اما از طرف دیگر او را شب‌ها و در پیشگاه خداوند ساکت، مضطرب و نالان می‌بینیم، پس کجا رفته آن فصاحت علی؟

و یا علی متواضع را می‌بینیم که در برخورد با دشمنان خدا بسیار متکبر می‌شود.

پس می‌فهمیم منشأ صفات نیکوی علی، ملکات نفس نیست. پس چرا علی اینگونه است؟ چون علی مؤمن است. مؤمن یعنی کسی که هرجا رضای خدا هست شجاع و غیور و رئوف باشد و هرجا رضای او نیست، ترسو، بخیل و ضعیف. با استناد به آیات قرآن می‌توان نتیجه گرفت ایمان منشأ صفات عالیه در انسان است. پس ما اگر مؤمن به حق شویم همه چیز داریم. ایمان یعنی معتقد باشیم خالق جهان خداست، این اعتقاد از حد زبانمان تجاوز کند و تمام وجودمان را دربربگیرد.

برای مثال وقتی وارد مدرسه‌ای منظم می‌شویم پی می‌بریم که مدیر مدرسه شخص منظمی است، همچنین از بی نظم یا منظم بودن یک خانه می‌شود به صفات زن آن خانه پی برد. وقتی ایمان داشته باشیم که خدا عادل، عالم، حیّ، رئوف و ...است و اوست که جهان را اداره می‌کند، پس این جهان را سرشار از همان صفات نیکوی خداوند می‌دانیم، آنوقت این صفات و کمالات در ما که عضوی از این جهان هستیم بطور طبیعی جلوه می‌کند. پس ما اگر خود را به چنین خدایی وابسته ببینیم دیگر از چیزی نمی‌ترسیم و صفات نیکوی خداوند در وجود ما هم نمایان می‌شود و از صفات خبیثه‌ای که منشأشان ضعف و حقارت روحی است، فاصله خواهیم گرفت.

و علی اینگونه است. علی شجاع یا ترسو نیست. بخیل یا کریم نیست. علی فقط ایمان به خدا دارد و در مقابل ذات الهی تسلیم مطلق است. این علی به هیچ یک از صفاتش افتخار نمی‌کند. تنها افتخارش متابعت از محمد (ص) است و همین متابعت برایش این‌همه فضیلت آورده و او را در مقابل اوامر خدا تسلیم مطلق کرده است. چنانکه پیامبر هنگام نبرد علی با عمروبن عبدود می‌فرماید: همه ایمان در ذات علی مجسم شده بود.

به همین دلیل محبت علی جزو دین شده است. چون علی ایمان کلی به خداست. هرکس دوستش نداشته باشد، خدا را دوست ندارد. همانطور که در این آیه آمده است:" قل إن کنتم تحبون الله، فأتبعونی یحببکم الله"

و علی به خاطر این ایمان واکنش‌های متفاوتی مقابل دنیا دارد. شجاعتش به امر خداست و ترسش در مقابل خدا. دنیا را برای اقامه حق طلب می‌کند و اگر نشد رهایش می‌کند. خطبه‌ی علی در روز خلافتش مانند روزی ست که می‌خواهد بمیرد. دنیا برای او وسیله‌ی کار است. آنجا که رضای خداست همه چیز هست و آنجا که نیست، هیچ چیز نیست. در نبردش با عمروبن عبدود می‌بینیم پس از آنکه عمرو بر صورتش آب دهان می‌اندازد علی تأمل می‌کند تا خشمش فرو نشیند سپس سر عمرو را می‌برد. زیرا نمی‌خواهد دستش به سبب خشم شخصی قدری تندتر حرکت کند. فلذا علی یدالله است. یعنی اگر خدا دستی داشت مثل دست علی شمشیر میزد و مثل دست علی بخشنده می‌بود. حال ما هم شیعه‌ی علی هستیم.

وقتی می‌گوییم علی امام ماست پس باید از او پیروی کنیم. مانند پیروی مأمومین از امام جماعت در نماز جماعت. اما ما چگونه مأمومین این امامیم؟ او شجاع، کریم، خوش‌اخلاق و توانا، ما ترسو و بخیل و بداخلاق و طماع. ما که شیعه علی هستیم از او صادقانه پیروی نکرده‌ایم و عزت و شرافت و هدایت و نجابتی که باید برای شیعه باشد مهجور مانده است.

دنیای امروز اگر بخواهد علی را بشناسد دو راه دارد. یا می‌رود و با مراجعه به کتاب‌ها علی را از راه تاریخ می‌شناسد یا آنکه به پیروان علی مراجعه می‌کند. حال کسی که بخواهد علی را با پیروانش بشناسد چه می‌بیند؟ آیا علم و تقوا و خدمت و شجاعت و صراحت علی را می‌بیند؟ پس بهوش باشید که چگونه می‌خواهید علی را بشناسانید و بیندیشید که آیا درست است ما امروز ننگ دامان علی شویم؟ آیا درست است جامعه‌ی ما از همه جوامع دنیا عقب‌تر باشد...؟!